کاربرد بیوتکنولوژی در کشت گیاه داوودی
کشت بافت و کاربرد آن در داودی
1- تکثیر از طریق کشت بافت 1-1- محیط کشت و ریزنمونه برای تهیه ریز نمونه در داودی از برگهای جوان نیمه باز با رنگ سبز روشن به طول 5-2 سانتی متر استفاده شده است. ضد عفونی کردن برگهای رشد یافته در شرایط گلخانه با هیپوکلریت سدیم 5% حجمی/ حجمی به مدت 5 تا 10 دقیقه و ضد عفونی کردن برگهای گیاهان رشد کرده در شرایط مزرعه با هیپوکلریت سدیم 10% حجمی/ حجمی انجام گردید. ریز نمونه هایی به اندازه 2/1-1 سانتی متر مربع از قطعات برگی یا تک گره تهیه می شوند. محیط کشت پایه استفاده شده شامل ms پایه (murashige and skoog, 1962) با نمکهای پایه به اضافه 30 گرم در لیتر ساکارز، 1 گرم در لیتر میوانیوسیتول، 5 میلی گرم در لیتر تیامین hcl و همراه با 8 گرم در لیتر آگار و 7/5=phمی باشد محیط کشت استریل شده در پتری های 15 * 60 میلی متری توزیع می شود. تنظیم کننده های رشد با توجه به هدف آزمایش تهیه و در محیط کشت اضافه می شود. باززایی شاخساره های نابجا از کالوس های حاصل از ریز نمونه های برگ و ساقه دو رقم تجاری داودی به نامهای chrysanthemum morifolium cv. brietner (بنفش چوب بستی) و chrysanthemum morifolium cv. marion (کرم) در دو نوع محیط رشد مورد مطالعه قرار گرفت. محیط رشد باززایی هر دو رقم، محیط پایه ms به همراه هورمون naa (1/0 تا 25/0 میلی گرم در لیتر) و ba (2 میلی گرم در لیتر) در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد در بیشتر موارد درصد باززایی ریز نمونه ساقه نسبت به برگ (در هر دو رقم) بیشتر بوده است. رشد و ریشه دهی گیاهچه های حاصل از باززایی هر دو رقم بطور همزمان در محیط ms انجام گرفت. بیشترین میزان تولید کالوس از ریزنمونه های برگ به طول 5/1 – 2 سانتیمتر روی محیط ms حاوی 5 میلی گرم bap و 5/0 میلی گرم در لیتر کینتین بدست آمد. در محیط ms حاوی 2/0 میلی گرم در لیتر iba ریشه زایی به میزان 100% صورت گرفت. باززایی شاخساره از قطعات گره (nodal segment) و نوک شاخساره (shoot tip ) به ترتیب در محیط ms حاوی 0/1 میلی گرم در لیترbap و ریشه زایی در محیط ms حاوی 2/0 میلیگرم در لیتر iba به میزان 95% و 91% موفقیت آمیز بوده است. از نوک شاخساره و قطعات تک جوانه نیز برای تکثیر سریع داودی استفاده شده است. بیشترین میزان تکثیر در محیط ms حاوی 30 گرم در لیتر ساکارز و 0/1 میلی گرم در لیتر bap، 2/0 میلیگرم در لیتر naa و 10 میلی گرم در لیتر اسید جیبرلیک حاصل شده است. ریشه زایی در زمان کوتاهی ( حدود 5 روز) روی محیط ms حاوی 0/1 میلیگرم در لیتر iaa صورت می گیرد. همچنینازدیاد داودی از طریق کشت مریستم انتهایی نیز بر روی محیط ms حاوی kin (2-0 میلی گرم در لیتر)، naa (2-0 میلی گرم در لیتر) به تنهایی یا در ترکیب با یکدیگر مورد بررسی قرار گرفت و نتایج این بررسی نشان داد که بیشترین وزن تر کالوس (2096 میلی گرم در هر لوله آزمایش) در غلظت 1 میلی گرم در لیتر naa به همراه 5/0 میلی گرم در لیتر kin حاصل می شود، در حالی که در کشتهای فاقد هورمون وزن تر کالوس 20 میلی گرم ارزیابی گردید. اگر چه تمایز ریشه و شاخساره در محیطهای حاوی naa و یا kin وجود دارد. ولی با این حال در محیطهای حاوی هورمون naa تمایز ریشه و در محیطهای حاوی kin سرعت رشد شاخساره بهترمی باشد. آزمایشات نشان داده که ریز نمونه های ساقه و برگ داودی نسبت به هورمون naa در مقایسه با هورمون bap حساسیت و واکنش بیشتری نشان می دهند. بالاترین درصد باززایی شاخساره از گلچه های داودی، در ترکیب هورمونی naa با bap و iaa با bap گزارش شده است. در این بررسی ترکیب هورمونی iaa با kin، تاثیر معنی داری در باززایی شاخساره نداشته است. 1-2- مرحلة فیزیولوژیکی گیاه و زمان کشت ریزنمونه های جوان ساقه داودی (تهیه شده از گیاه 9 هفته ای) در مقایسه با ریز نمونه های مسن تر (تهیه شده از گیاه 19 هفته ای) تولید شاخساره بیشتری در محیط کشت نشان میدهند. علاوه بر این باززایی شاخساره ریزنمونه های تهیه شده در فصل زمستان در مقایسه با بهار و تابستان بیشتر می باشد. برای بررسی زمان کشت، مریستم انتهایی داودی بطور ماهیانه، در فاصله بین مهر تا اردیبهشت در شرایط آزمایشگاهی مورد کشت قرار گرفت و مشاهده شد که استقرار ریز نمونه های تهیه شده بعد از مهر ماه کاهش نشان می دهد بطوریکه در دی ماه به کمترین میزان خود می رسد. استقرار ریز نمونه های تهیه شده در فاصله بین فروردین تا اردیبهشت عموماً 100 درصد می باشد. همچنین در سرعت رشد ریز نمونه های تهیه شده در فصل بهار یک افزایش تدریجی مشاهده می شود. باززایی آن دسته از ریز نمونه های انتهایی ساقه داودی که در فاصله بین فروردین تا اردیبهشت ماه تهیه و کشت شده بودند، فاقد مرحله کالزایی نشان داده شد، در حالی که ریز نمونه های تهیه شده در زمانهای دیگر، اغلب مرحله کالزایی نیز نشان می دادند. 1-3- اثر نور و دما در مورد کشت بافت داودی، همواره استفاده از نور لامپ فلورسنت سفید در یک تیمار نوری 16 ساعت روشنایی به همراه 8 ساعت تاریکی توصیه شده اشت. البته در بعضی موارد گزارشاتی مبنی بر استفاده از 15 ساعت روشنایی به همراه 9 ساعت تاریکی نیز وجود دارد. شدت نور مورد استفاده نیز بین 3000 تا 4000 لوکس گزارش شده است. در اغلب گزارشات، دمای مورد نیاز برای رشد و نمو ریزنمونه ها ی در داودی، 22 تا 26 درجه سانتیگراد ذکر شده است. 2- کشت مریستم و تولید گیاه عاری از ویروس اعمال تیمار گرمایی 38-35 درجه سانتیگراد بر روی گیاهان داودی در شرایط گلخانه ای به مدت 4 الی 37 هفته و سپس کشت مریستم منجر به تولید داودی های عاری از ویروسهای virusb, vein mottle, greenflower aspermy, stunt شده است. مقایسه تولید گیاهچه های عاری از بیماری از ریزنمونه های مریستم در دو حالت پیش تیمار گرمایی (37 درجة سانتیگراد به مدت 8 هفته) و بدون پیش تیمار گرمایی از جوانه های جانبی (lateral shoot) با طول 4/0- 5/0 میلی متر و روی محیط ms تغییر یافته صورت گرفت و مشاهده شد که مریستم های حاصل از تیمار گرمایی رشد سریعتر و بقاء بهتری نشان می دهند. 93% از مریستم هایی که تیمار گرمایی دیده بودند شروع به پر آوری کردند در حالی که این میزان در مریستم های تیمار نشده 6/83% بود. همچنین ریشه زایی در شاخساره های حاصل از گیاهان تیمار شده خیلی زودتر شروع گردید. گیاهچه های ریشه دار شده به گلدانهای حاوی پیت موس و پرلایت منتقل شدند. 3- جنین زایی سوماتیکی تولید جنین های سوماتیکی داودی در ریزنمونه های برگ 12 رقم از مجموع 23 رقم مورد بررسی روی محیط ms حاوی 2,4-d و ba مشاهده گردید اما فقط باززایی 5 رقم موفقیت آمیز بود. همچنین جنین زایی سوماتیکی از ریزنمونه های گلبرگهای شعاعی dendranthema grandiflorum kitamura روی محیط ms حاوی غلظتهای بالای iaa و kinetin صورت گرفت. در این آزمایش استفاده از naa منجر به جنین زایی گردید اما استفاده ازiba و 2,4-d بر روی جنین زایی تاثیری نداشت. سیتوکنین های bap و thidiazuron نیز در ایجاد جنین زایی مؤثر نبودند. همچنین در غلظتهای پایین iaaهمراه با kinetin و غلظتهای مختلف bap جنین زایی صورت نگرفت. البته در غلظتهای بالای bap تعداد زیادی شاخساره نابجا تولید گردید. در ریزنمونة برگ، هیچ کدام از ترکیبات تنظیم کننده های رشد مورد استفاده، منجر به جنین زایی نگردید. جنین زایی سوماتیکی ریز نمونه های برگ داودی تحت تاثیر دو فاکتور نور و ساکارز، بر روی محیط اصلاح شده موراشیگ و اسکوگ (msb) حاوی 1 میلی گرم بر لیتر 2,4-d به همراه 2/0 میلی گرم بر لیتر ba، مورد مطالعه قرار گرفت و مشاهده شد ریز نمونه هایی که بر روی محیط حاوی 9 تا 18 درصد ساکارز، در شرایط 28 روز تاریکی در ابتدا و به دنبال آن 10 روز روشنایی و برگشت دوباره آن به 14 روز تاریکی قرار می گیرند جنین زایی نشان می دهند. بیشترین میزان جنین زایی، در غلظتهای 12 تا 15 درصد ساکارز مشاهده می شود و غلظتهای کمتر ساکارز عمدتاً بر روی نمو ریشه و شاخساره ها موثر می باشند.
نویسنده: شایان فغانی |
جمعه 89 مرداد 8 ساعت 1:10 عصر
|
|
نظرات دیگران نظر
|
مقاله ای در موردکنترل بیولوژیک در کشاورزی
*معرفی مکانیزمهای اثر عوامل بیو کنترل* کارشناسان همواره درجهت افزایش تولیدات کشاورزی کوشیدهاند؛ از موانع مهمی که همواره در این راه وجود داشته است، میتوان به پیدایی آفات و بیماریهای گیاهی اشاره کرد که این عوامل قادرند حدود یک سوم محصولات تولیدی را نابود کنند و همین امر محققین را وادار بهبهره گیری از علم گیاهپزشکی کرده است. اما باید به این نکته توجه کرد که حفظ تعادل دراکثر مواقع بهعنوان بهترین راه بیان میشود و درعلم گیاهپزشکی نیز همواره باید درپی کنترل خسارات آفات و بیماریهای موجود بود و نه نابودی آنها، به طوریکه نباید بیش از خسارات وارده بر محصولات کشاورزی، اقدام به اعمال روشهای مبارزاتی کرد. *اهمیت مبارزات غیرشیمیایی در گیاهپزشکی* مبارزهی شیمیایی از راههای مؤثر و مهم کنترل آفات و بیماریهای گیاهی از سالیان بسیار گذشته تاکنون بوده است که بشر همواره از آن بهره برده است، اما در سالهای اخیر کارشناسان و متخصصان کشاورزی به دلایل متعددی که در ادامه به آن اشاره میشود درپی یافتن راههایی جدید برای جایگزینی با مبارزات شیمیایی هستند. دلایل بهکارگیری از روشهای غیرشیمیایی: 1- اثرات زیانآور سم برروی حشرات و جانداران مفید 2- ماندگاری و اثر آلودگی اکثر سموم به میزان گوناگون در طبیعت 3- ذخیره شدن مادهی مؤثرهی سم در طولانی مدت در بدن موجودات زنده و انسان 4- تأثیر زیانبار و اثر گیاه سوزی برخی از سموم بر روی گیاهان 5- هزینهی بالای مبارزات شیمیایی اما متاسفانه مبارزات شیمیایی بهدلیل داشتن تأثیرات کوتاه مدت و سریع و از سویی بهکارگیری آسان این نوع مبارزات، در مقایسه با مبارزات غیرشیمیایی، سبب شده است که کشاورزان گرایش بیشتری به استفاده از روشهای شیمیایی در کنترل عوامل خسارتزای تولیدات کشاورزی داشته باشند. این درحالیست که با توجه به موارد درپیش گفته شده، اهمیت استفاده از مبارزات غیرشیمیایی مشهود است. *مبارزات غیرشیمیایی* الف- مبارزه زراعی caltural control شامل: 1- تناوب زراعی 2- تیلر زدن و شخم 3- بهکاربردن واریتههای مقاوم 4- تغییر تاریخ کشت یا برداشت ب- مبارزه مکانیکی mechanical control شامل: 1- جمع آوری دستی حشرات 2- جمع آوری برگها و شاخههای آلوده و سوزاندن آنها 3- هرس شاخههای آلوده و... ج- مبارزه فیزیکی physical control شامل: 1- سرما درمانی 2- گرما درمانی 3- استفاده از نور 4- استفاده از امواج رادیویی د- مبارزه بیولوژیک biological control شامل: 1- استفاده از حشرات پارازیتوئید و حشرات پرداتور(شکارگر) جهت کنترل آفات و ... 2- استفاده از میکروارگانیسمهای مفید جهت کنترل بیولوژیکی بیمارگرهای گیاهی هـ - مبارزه قانونی legislative control شامل: مقررات قرنطینهای داخلی و خارجی ی- مبارزه تلفیقی شامل: در خیلی موارد کاربرد باهم عوامل بیوکنترل و سموم شیمیایی سازگار با آنها بهصورت سینرویستی (تشدید شونده) باعث کنترل بیماری میشوند. این نوع تلفیق موفق در مورد عوامل بیوکنترل همچون قارچهای coniothyrium minitans, talaromyces flavus و trichoderma viridae گزارش شده است. چنین رویکردی هنگامی تاثیر گذار است که هردو عامل، سازوکاری موثر ولی مستقلی روی بیمارگر داشته باشند. برای نمونه قارچ t. harzianum قادرست با ترشح آنزیمهای تجزیه کنندهی سلولز منجر به تخریب دیوارهی سلولی و افزایش حساسیت قارچهای بیماریزا به قارچکشها شود. البته درمواردی روابط ناسازگاری نیز میان عامل بیوکنترل و قارچکش دیده میشود.(brewer and larkin, 2005). *تاریخچه و تعریف کنترل بیولوژیک* واوهی بیوکنترل اولینبار بهعنوان بازداری جمعیت حشرات توسط دشمنان طبیعی تعریف شد. در علم بیماریشناسی نیز با توسعهی روشهای کشت آزمایشگاهی میکروبها، اصول کنترل بیولوژیک معرفی و از آن پس واوه آنتاگونیسم (به کارگیری عامل بیوکنترل) در علم میکروب شناسی رایج شد ( 1983 cook and baker). از سویی کنترل بیولوژیک را بهعنوان "کاهش در تراکم جمعیت یا فعالیت بیماریزایی بیمارگرفعال یا غیر فعال، توسط یک یا چند موجود زنده، بهصورت طبیعی یا مصنوعی (ازطریق دستکاری شرایط محیطی، میزبان یا آنتاگونیست (عامل بیوکنترل)) و یا وارد کردن یک یا چند تودهی آنتاگونیست به مزرعه" معرفی کردند. لازم به توضیح است، آکادمی ملی علوم آمریکا، تغییراتی را در این تعریف ایجاد کرد، به طوریکه کنترل بیولوژیک بهعنوان" استفاده از موجودات طبیعی یا تغییر یافتهی ون و فرآوردههای ونی، برای کاهش اثر موجودات مضر و مناسب کردن شرایط برای موجودات مفید مانند گیاهان زراعی، حشرات و میکروارگانیسمهای مفید" تعریف شد. این تعریف سادهتر و به صورت "کاهش در میزان جمعیت یا فعالیت بیماریزایی بیمارگر از طریق یک یا چند موجود به غیر از انسان" بیان شد. شایان ذکر است تعریف فوق بهعنوان قابل قبولترین و پرکاربردترین تعریف ارائه شده برای بیوکنترل است (gnanamanickam et al., 2002). *کنترل بیولوژیکی بیماریهای گیاهی (biological control)* بازدارندگی عوامل بیماریزای گیاهی بهوسیلهی برخی متابولیتهای میکروبی در سال 1908 در بیماری شناسی گیاهی مطرح شد(baker, 1987). اصطلاح کنترل بیولوژیک نیز اولینبار در زمینهی بیماریهای گیاهی مطرح و اولین کوششها در مورد بهکارگیری کنترل بیولوژیکی بیمارگرهای گیاهی از سال 1920 آغاز شد. در سالهای اخیر موضوع کنترل بیولوژیکی عوامل بیماریزای گیاهی با استفاده از میکروارگانیسمهای آنتاگونیست بهخصوص باکتریهای متعلق به سودموناسهای فلورسنت از قبیل pseudomonas fluorescens و pseudomonas putida و تعدادی از گونههای جنس باسیلوس مثل bacillus cereus و bacillus subtilis در کنترل بیماریهای قارچی و باکتریایی ریشهی گیاهان زراعی مطرح شده است. میکروارگانیسمهایی که در ناحیهی ریزوسفر گیاهان زندگی می کنند گزینهی مناسبی برای استفاده در روشهای کنترل بیولوژیکی هستند زیرا ریزوسفر اولین پل دفاعی ریشه علیه بیمارگرهای خاکزی است (weller ,1988). ریزوسفرغنی از عوامل میکروبی است و ریزوباکتریهای کلونیزه کنندهی ریشه، نقش برجستهای در این مکان دارند. از میان ریزوباکتریهای افزایش دهندهی رشد گیاه، باکتریهای متعلق به جنس pseudomonas بهخصوص سودوموناسهای فلورسنت از اهمیت ویوهای برخوردار هستند، اگرچه برخی از سودوموناسهای غیرفلورسنت نیز خواص آنتاگونیستی قابل ملاحظه ای دارند(picard et al. 2000; weller,1988) . گروهی از میکروارگانیسمها همچون باکتریها و قارچهای مفید با استفاده از مکانیزمهای مختلفی سبب کنترل بیمارگرهای گیاهی می شوند که در ادامه تعاریفی از آنها ارائه میشود: مکانیزمهای بیوکنترل میکروارگانیزمهای مفید و تعاریف آنها: 1- تعریف ترکیبات آنتی بیوتیک (production of antimicrobial compounds) ترکیبات آنتی بیوتیک متابولیتهایی هستند که با اثرگذاری بر سیستمهای حیاتی میکروارگانیزمها سبب مرگ و یا توقف رشد آنها میشوند. گروهی از باکتریها و قارچهای مفید بهوسیلهی تولید یک یا چند آنتیبیوتیک همچون متابولیتهای ضد قارچی (antifungal metabolite) (afm) سبب توقف رشد یا مرگ بیمارگر گیاهی میشوند که این پدیده فرایند آنتی بیوز (antibiosis) نامیده میشود. این ترکیبات مانند؛ ammonia, butyrolactones, 2,4-diacetyl phloroglucinol (dapg), kanosamine, oligomycin a, oomycin a, phenazine-1-carboxylic acid, pyoluteorin, pyrrolnitrin, viscosinamide, xanthobaccin, zwittermycin a & volatile hcn. ترکیبات تولید شده در کنترل بیمارگرهای گیاهی متعلق به قارچهای اامیست نقش دارد (sharma et al. 2002). 2- تعریف پارازیتیسم (parasitism or lysis) عوامل پروبیوتیک با تولید آنزیمهای خارج سلولی همچون کیتیناز، گلوکاناز سبب تجزیه کردن دیوارهی سلولی قارچهای بیمارگر میشوند، تولید هم زمان آنزیمهای کیتیناز و گلوکاناز دارای اثر تشدید کننده در تجزیهی دیوارهی سلولی قارچهای بیماریزا هستند. بنابر نظر برخی محققین، پروتئاز تولید شده توسط سودوموناسهای فلورسنت ممکن است باعث غیرفعال شدن آنزیمهای هیدرولاز و توکسینهای تولید شده توسط قارچهای بیمارگر شده و به این ترتیب موجب کاهش قدرت بیماریزایی آنها شود. این موضوع در مورد قارچ fusarium oxysporum به اثبات رسیده است. قارچ verticillium chlamydosporium نیز با تولید آنزیم کیتیناز و پروتئاز و با کمک اندام مکینهی خود قادر به پارازیته کردن تخم سیست نماتدglobodera sp و قارچhirsutella rhossiliensis پارازیت لارو نماتد heterodera schachtii هستند (perry & moens, 2006) . 3- تعریف رقابت برای جذب آهن (competition for iron) رقابت یکی از مهمترین مکانیزمهای بیوکنترل برخی از عوامل پروبیوتیک است بعضی میکروارگانیسمها با تولید ترکیباتی به نام سیدروفور با آهن سه ظرفیتی پیوند برقرار کرده و موجب به آن میشود که ترکیب حاصل به مصرف گیاه برسد و بدین صورت آهن را از دسترس بیمارگرهای گیاهی خارج می کنند. کلمه سیدروفور ریشه یونانی دارد و به معنی حامل آهن میباشد. این ترکیب برای اولین بار در خاکهای قلیایی بهعنوان یک مکانیسم مهم در بازدارندگی قارچ بیمارگر fusarium oxysporum بیان شد. بیکر ( baker,1987). برای اولین بار به نقش سیدرفور در تحریک و افزایش رشد گیاه پی برد. سیدروفورها ساختار شیمیایی متفاوتی دارند و 44 نوع از آنها تا کنون شناسایی شده است. شرایط محیطی بر میزان تولید سیدروفورها بسیار تاثیر می گذارند. 4- تعریف افزایش مقاومت القایی گیاهان بهطورعمده با دو شیوه در مقابل پاتوژنها از خودشان دفاع می کنند. 1- واکنشهای ساختاری، که در واقع موانع و سدهای فیزیکی گیاه هستند و این ساختار مانع از نفوذ و انتشار بیمارگر در گیاه میشوند. 2- واکنشهای بیوشیمیایی که در سلولها و بافتها اتفاق میافتد که نتیجهی آنها تولید موادی است که برای بیمارگر سمی هستند یا شرایطی را ایجاد میکنند که مانع رشد بیمارگر در گیاه می شود(agrios, 2005). این مکانیسمها ممکن است از پیش وجود داشته باشند یا در اثر تحریکهای بیمارگر یا عواملی دیگر مثل باکتریهای مفید ریشه ایجاد شوند. در نتیجه این تحریکها، سیگنالهای مقاومت تولید و درسراسر گیاه پخش می شوند. این سیگنالها باعث تحریک پروتئینهای تنظیم کنندهی بیان ونهای مقاومت شده و موجب بیان این ونها (فعال شدن ونها) در سراسر گیاه میشوند. درپی بیان ونهای مقاومت، مقاومت سیستمیک ایجاد میشود. یک نوع دیگر از القای مقاومت بیولوژیکی در اثر کلونیزاسیون ریشهی گیاهان بهوسیلهی باکتریهای مفید مثل p. fluorscens انجام میشود که به آن مقاومت القائی سیستمیک (induced resistance) (isr) می گویند. این نوع مقاومت در سال 1990 توسط وان پیر وهمکاران گزارش شد ( bakker, 2003). باکتری های زیر سبب افزایش مقاومت القایی گیاهان نسبت نماتدها می گردند: burkholderia spp., pseudomonas spp., bacillus spp. & agrobacterium radiobacter تعریف کلنیزاسیون ریشه توسط عوامل پروبیوتیک: کلنیزاسیون شرط لازم و ضروری برای عامل بیوکنترل محسوب می شود . کلنیزه کنندهی قوی ریشه میکروارگانیسمیست که به فضای میان سلولی لایهی اپیدرم و بافت کورتکس نفوذ کرده و یا محکم به سطح ریشه می چسبند و با شستن شدید نیز باقی می مانند (haas & defago, 2005). توانایی یک آنتاگونیست در کلونیزه کردن ریشه یک شرط مهم در توانایی آن برای کنترل بیماریهای ریشه است. در بیشتر موارد، شکست در بهره برداری از باکتریها به کلنیزه شدن ضعیف ریشه، توسط آنها مربوط میشود، این امر می تواند به خود باکتری و یا مربوط به عوامل محیطی (زنده و غیرزنده) باشد. ویوگیهایی نظیر سرعت رشد، کشش شیمیایی به سمت ترشحات ریشه و تحمل پتانسیل اسمزی پائین، میزان اینوکلوم (جمعیت)، سن و رقم گیاه وشرایط محیطی بر کلنیزاسیون موفقیتآمیز ریشه توسط باکتری تاثیر دارند. عوامل موثر بر بیوکنترل بیمارگرهای گیاهی: عوامل مختلفی بر بیوکنترل بیمارگرهای گیاهی توسط میکرو ارگانیزمهای مفید نقش دارند. عوامل غیر زنده شامل: 1- شرایط محیطی ( دما، نور)، 2- نوع خاک (ph، مواد غذایی، رطوبت)، 3- مواد شیمیایی (قارچ کشها، علف کشها). عوامل زنده شامل: 1- نوع میزبان (گیاه)، 2- میکرو ارگانیسمهای بومی گیاه میزبان، 3- نوع بیمارگرهای گیاهی. اگرچه کنترل بیولوژیک توسط ریزوباکترهای افزایش دهندهی رشد گیاه دستاوردی قابل قبول است اما میزان ثبت عوامل کنترل زیستی برای استفادهی تجاری بسیار کم است. تکنولوژی هنگامی پویا میشود که یافتههای پژوهش از آزمایشگاه به مزرعه منتقل شود. اما استفاده از باکتریهای آنتاگونیست ممکن است تحت شرایط مزرعه در کنترل بیماریها تاثیری متوسط داشته و یا بدون اثر باشد. برای رفع این مشکل سوسپانسیون باکتریهای آنتاگونیست باید در حاملهای معینی تثبیت شده و به صورت فرمولاسیونهایی برای کاربرد آسان، سهولت حمل و نقل، نگهداری طولانی مدت، حفظ قدرت حیات و افزایش کارایی در مزرعه و تجاری سازی مورد استفاده قرار گیرند.(nakkeeran et al. 2005) منابع references 1.احمدزاده ، م.1381. بررسی اثر ریزوباکتریهای آنتاگونیست از جنسهای pseudomonas و bacillus علیه بیماریهای پوسیدگی بذر و مرگ گیاهچه لوبیا و مطالعه مکانیسم های آنتاگونیستی آنها. رساله دکتری، دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران. 146 صفحه. 2.سارانی، ش. ا. 1384. کنترل بیولوژیکی rhizoctonia solani kuehn عامل مرگ گیاهچه کلزا با استفاده از برخی باکتریهای آنتاگونیست. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده علوم باغبانی و گیاهپزشکی، دانشگاه تهران. 138 صفحه. 1agrios, g.n., 2005. plant pathology. 5th ed. academic press, london 2baker, k.f. 1987. evolving concepts of biological control of plant pathogens. ann. rev. phytopathol. 25: 67-85 3bakker, p.a.h.m., pieterse, r. l.x., and van loon, l.c. 2003. understanding the involvement of rhizobacteria mediated induction of systemic resistance in biocontrol of plant diseases. can. j. plant pathol. 25: 5–9 4brewer, m.t., larkin, r.p. 2005. efficacy of several potential biocontrol organisms against rhizoctonia solani on potato. crop protection 24: 939–950 5cook, r.j. and baker, k.f. 1983, the nature and practis of biological control of plant pathogens . a. p. s. st. paul, minnesota, u. s. a 6delany, i., sheehan, m. m., fenton, a., bardin, s., aarons, s. and oُ gara, f. 2000. regulation of production of the antifungal metabolite 2,4-diacetylphloroglucinol in pseudomonas fluorescens fl13: genetic analysis of phlf as a tranional repressor. microbiol. 146: 537-546 7gnanamanickam, s.s., vasudevan, p., reddy, m.s., defago, g., and kloepper, j.w. 2002. principles of biological control. in: biological control of crop diseases. gnanamanickam, s. s. (ed.). crc press netherlands. 450pp 8haas d., & défago, g. (2005). biological control of soil-borne pathogens by fluorescent pseudomonads. nature reviews microbiology, published online10 march 2005, doi:10.1038/nrmicro1129.[تنها کاربران عصو میتوانند لینکها را مشاهده کنند. ] 9kishore, g. k., pande, s., & podile, a. r. (2005). biological control of late leaf spot of peanut (arachis hypogaea l.) with chitinolytic bacteria. phytopathology, 95, (in press) 10kloepper, j.w., leong, j., teintzte, m. and schroth, m. n. 1980. pseudomonas siderophores: a mechanism explaining disease suppressive soils. current microbiol. 4: 317-320 11manjula, k., kishore, g. k., & podile, a. r. (2004). whole cells of bacillus subtilis af 1 proved effective than cell free and chitinase-based formulations in biological control of citrus fruit rot and groundnut rust. canadian journal of microbiology, 50, 737-744 12nakkeeran, s., dilantha feenando, w. g. and siddiqui, z. a. 2005. plant growth promoting rhizobacteria formulation and its scope in commericialization for the management of pests and diseases. z.a. siddiqui (ed.), pgpr: biocontrol and biofertilization, springer, dordrecht, the netherlands, pp257-296 13perry, r. n., & moens, m. (2006). plant nematology. cab international press. uk. 447 pp 14picard, c., di cello, f., ventura, m., fai, r. and guckert, a. 2000. frequency and biodiversity of 2,4- diacetylphloroglucinol -producing bacteria isolated from the maize rhizosphere at different stages of plant growth. appl. environ. microbiol. 66: 948-955 15sharma, a., johri, b. n., sharma, a. k., & glick, b. r. (2003). plant growth-promoting bacterium pseudomonas sp. strain gfp(3) influences iron acquisition in mung bean (vigna radiata l. wilzeck). soil biol. biochem., 35, 887-894 16weller, d. m. 1988. biological control of soilborne plant pathogens in the rhizosphere with bacteria. ann. rev. phytopathol. 26: 379-407
نویسنده: شایان فغانی |
جمعه 89 مرداد 8 ساعت 1:3 عصر
|
|
نظرات دیگران نظر
|
تکنیک عقیم سازی حشرات
بخشی از پایانامه کارشناسی آقای عادل خشاوه دانشجوی کارشناسی ارشد حشره شناسی دانشگاه ارومیه 1- تاریخچه SIT 2- فرضیات و روش های آماری 3- استراتژی های SIT 4- مزایا ومحدودیت های 5- فهرست منابع تاریخچه : کشف ونظم در علوم متعددی مثل بیولوژی، شیمی، پرتودهی، رفتار شناسی حیوانات، بیولوژی سلولی و مولوکولی، ژنتیک و حشره شناسی موجب شد که با اشتراک آنها، بشر ایده های مورد علاقه و رایج خود را در مورد کنترل حشرات آفت به کار ببرد . در سال 1985 W.K.Rntgen کشف خود یعنی اشعه ایکس را مشاهده و گزارش کرد. در سال 1903 اثر بعضی از اشعه ها از جمله رادیوم روی سیستم تولید مثلی ورشد حشرات به وسیلهC.Bohn وA.Runner گزارش شد . در سال 1916یافت شد که میزان دز پایین اشعه ایکس ظرفیت تولید مثلی در سوسک سیگار (Lasioderma sericorne) را کاهش می دهد در حالی که دز بالا آن را می کشد . در سال 1926 H.J.Muller ثابت کرد که پرتو دهی با اشعه ایکس تغییراتی را در قابلیت توارثی مگس سـرکـهDrosophila) melanogaster) باعث خواهد شد . در ادامه جهش های مهم کشنده نیز به عنوان یکی از انواع متوالی جهش های القایی یافت شد . عقیمی جزئی نرها به وسیله اشعه ایکس نیز در بررسی های Muller به اثبات رسید . در این دوره ایالات متحده آمریکا با یک مشکل بزرگ روبرو بود و آن مسئله مگس دام بود . این آفت سالانه در جنوب غربی ایالت متحده 20 میلیون دلارو در جنوب شرقی ایالات متحده 50 تا 100 میلیون دلار به گله داران خسارت وارد می کرد . در طول سال 1935 یک شیوع شدید گزارش شد که به موجب آن 1200000 مورد آز آلودگی حیوانات و 55 مورد از آلودگی انسان اتفاق افتاده بود . E.F.Knipling یکی از بزرگترین حشره شناسان وقت آمریکا همزمان مشغول بررسی مشکلات مگس دام و پیدا کردن راه حلی برای این مشکل بود . با توجه به تحقیقات انجام شده در اوایل قرن بیستم مبنی بر اثر بعضی پرتوها روی قابلیت باروری و توارث حشرات، در سال 1937Knipling تصور کرد که راه کنترل حشراتی مثل مگس دام، اختلال در فرایند های طبیعی تولید مثلی به وسیله مکانیسم های شیمیایی و فیزیکی است. بنابراین ایده عقیمی حشرات بخصوص جنس نر را ارائه داد . او دلیل آورد که اگر مگس نر بتواند در تعداد زیادی تولید بشوند، عقیم شوند و به محیط رها شوند آنها ممکن است نرهای وحشی را از رقابت خارج کنند . بر اساس یک سری احتمالات پایه ای ساده، نرهای وحشی بارور با ماده های وحشی بارور جفت گیری می کنند. از آنجایی که در مطالعات قبلی ثابت شده بود که ماده مگس دام فقط یک بار جفت گیری می کند آنهایی که با نرهای عقیم جفت گیری می کنند تخم های غیر بارور گذاشته و بنابراین نمی توانند نسلی تولید کنند(اثر مشابهی در آمیزش متقابل خواهد داشت ) . ماده های گونه های زیادی از حشرات وجود دارند مانند ماده مگس دام که در هر سیکل زندگیشان فقط یک بار جفت گیری می کنند و این به جنس نر بستگی دارد ، به این شکل که جنس نر این حشرات هنگام جفت گیری مقداری از ترشحات غدد ضمیمه تناسلی خود را وارد اندام تناسلی جنس ماده می کنند . این ترشحات در رفتار جفت گیری حشرات ماده تاثیر گذاشته و از جفت گیری مجدد آنها ممانعت میکند . Knipling بیان کرد اگر تعداد کافی از نرهای عقیم بتواند در جمعیت های وحشی رها شوند (10 تا 100برابر جمعیت طبیعی ) جمعیت مگس دام ضرورتا حذف گردیده و به سمت خاموشی پیش می رود . او وقت زیادی را صرف این ایده کرد و به زودی شروع به توسعه روش های آماری ساده در جمعیت مگس دام فعال و پویا کرد . این روش ها او را متقاعد کرد که مفهوم حشرات عقیم بر اساس قانون احتمالات می تواند عملی بشود اگر این روش ها بتواند برای عقیم کردن نرها و تولید انبوه مگس به میزان کافی توسعه یابند تا بتوانند نر های بارور را در مزرعه بعد از رها سازی از رقابت خارج کنند. در سال 1946 Knipling مسئول بخش تحقیقات اثر حشرات روی محیط زیست و انسان در وزارت کشاورزی ایالات متحده(USDA) شد.همزمان با او دانشمند دیگری به نام Bushland در تگزاس مشغول مطالعاتی بر روی مگس دام و مشکلات ناشی ازآن بود . این دو، ارتباطات خود را به شکل متوالی برای تغییراتی در ایده اولیه و راه حل هایی برای برطرف سازی مشکلات این روش ادامه دادند . در ژانویه 1950 درنشریه American Scientist پروفسور H.J Muller از دانشگاه Indiana در Bloomington گزارش داد که مگس های میوه میتوانند در اثر قرار گرفتن در معرض اشعه ایکس عقیم شوند . این گزارش Knipling و Bushland را هیجان زده کرد و آنها تصمیم گرفتند تا تلاش کنند که این مراحل را روی مگس دام به اجرا بگذارند . آزمایشگاه Bushland امکانات کافی را برای اجرای این کار نداشت، او همچنین سرمایه لازم برای خرید امکانا ت را نیز در اختیار نداشت . اما او شخصی نبود که مایوس شود . Bushland حشرات را به صورت قاچاقی به یک آزمایشگاه اشعه ایکس در یک بیمارستان نظامی در سن آنتونیو جایی که او با بعضی از اعضای آن دوست بود می فرستاد . در آن روزها بخش اشعه ایکس زیاد شلوغ نبود بنابراین او قادر بود که از امکانات آنجا استفاده بکند. او دزهای متفاوتی از اشعه ایکس را روی مراحل حشرات بالغ، لارو و شفیره مگس دام تست کرد . او کشف کرد که مگس های دامی که در مرحله شفیرگی در معرض دز مناسب از اشعه ایکس قرار گرفتند، نه تنها بقا یافتند و به حشرات بالغ کاملا سالم تبدیل شدند از نظر جنسی نیز عقیم بودند و این یک موفقیت بزرگ بود. بخشی از مشکل حل شده بود که همان عقیمی مگس دام بود بدون اینکه هیچ اثری روی آنها و رقابتشان با نرهای وحشی در جفت گیری با ماده ها ایجاد کند . بخش دیگری از مشکل این بود که " چگونه می توان شمار زیادی از مگس دام را تولید کرد و چه تعداد مورد نیاز خواهد بود؟ " تا اغلب جمعیت های مزرعه را در مناطق وسیعی نابود کرد . Bushland مشکلات را با توسعه مدل هایی برای تولید انبوه حشرات و پیشرفت تکنولوژی عقیم سازی دنبال کرد در حالی که Knipling کارش را در مدل های آماری برای پاسخ به این سئوالات که چه تعداد مگس مورد نیاز خواهد ( با رهاسازی نرهای عقیم در قفس های صحرایی) تا بدست آوردن موفقیت کامل ادامه داد . در سال 1954 Knipling فرصتی یافت تا تئوری اش را تست کند وقتی که دولت هلند از USDA برای کنترل مگس دام کمک خواست که عده زیادی از بزها و گاوهای شیرده را در جزیره Curacao در ونزوئلا کشته بود . از طریق یک بارآوری ساده در فلوریدا 170000 مگس در یک هفته تولید شد که با استفاده از منبع پرتودهی گاما عقیم و به جزیره اتنقال و رهاسازی شدند . به زودی تعداد مگس های وحشی کاهش یافت و بعد از چندین ماه و در حدود سه نسل از جمعیت، مگس ها در جزیره ریشه کن شدند . جمع آوری توده های تخم در طی رها سازی حشرات عقیم نشان داد که میزان عقیمی 69 درصد بعد از یک هفته، 79 درصد بعد از چهار هفته، 88 درصد بعد از شش هفته و100 درصد بعد از هفت هفته بود .این نتایج با تئوری هایی که از قبل محاسبه شده بود بسیار نزدیک بود . از سال 1954 آلودگی در منطقه در حد قابل توجهی نبود . این نمایش موفقیت آمیز روشهای رها سازی حشرات عقیم نه تنها Knipling و Bushland را هیجان زده کرد بلکه گله داران را نیز در مناطق آلوده ایالات متحده بسیار خوشحال کرد و یک اعتبار بزرگی به کار آنها بخشید . این روش کنترلی بی مانند حشرات اکنون به عنوان تکنیک عقیمی حشرات (Sterile Insect Technique) یـــا روش رهـا ســــازی حـــشـرات عـقـیـم Sterile Insect Release Method) ) شناخته شده است . SIT به عنوان یک روش بینهایت موفق در کنترل مگس دام شناخته شد و منجر به بررسی اثر پرتو دهی روی قابلیت توارث تعداد زیادی از حشرات دیگر با خسارت اقتصادی قابل توجه شده است. فرضیات و روش های آماری: جهت دسترسی به این بخش با ما تماس بگیرید استراتژی های SIT روش SIT که در حال حاضر برای استفاده موفق از اصول نر عقیمی به کار می رود(Bortlett1990 ) تغییرات مهمی را از زمان فرمولاسیون اصلی Knipling نیافت و تلاش هایی که در طول این دوره صورت گرفت بیشتر به منظور سرعت بخشیدن به مراحل برنامه و نیز آسان سازی مشکلات بوده است . اصول کلی این تکنیک عبارتند از: 1- تکنیک هایی که تولید مقدار زیادی از حشرات را با کیفیت عالی ممکن سازد. ( ( Rearing Component 2- تکنیک هایی که عقیم کردن شمار زیادی از حشرات رابا دقت ممکن سازد. (Treatment Component) 3- حشرات قابل رقابت که به طور منطقی بتوانند بعد از عقیم سازی و رها شدن در بین جمعیت وحشی بقا یابند.(Competitiveness Component ) 4- سیستم های اقتصادی مناسب برای رهاسازی حشرات عقیم در مناطق مورد نظر وجود داشته باشد . (Release Component ) 5- زمان رها سازی باید با دوره حد اکثر تولید مثل هدف مورد نظر مطابقت داشته باشد. 6- تعداد کافی از حشرات عقیم شده باید رها شوند تا بر جمعیت طبیعی غلبه کنند. 7- یک جمعیت بسته و یک منطقه ایزوله تا از مهاجرت احتمالی افراد وحشی بارور به داخل جمعیت جلوگیری کند.(Reinfestation Component ) 8-ابزاری که جمعیت حشرات بومی را قبل وبعد از رهاسازی حشرات عقیم به درستی ارزیابی کند . (Evaluation Component ) نکته قابل توجه در مورد برنامه SIT این است که Knipling یک محاسبات آماری و ریاضی از پتانسیل تکنیک عقیم سازی حشرات قبل از سال 1937 فراهم کرد و در حدود 13 سال (اواسط 1950) به طول انجامید تا او امتحانات اولیه را به اجرا بگذارد . او در خلال این مدت مشغول توسعه و تحول در روش های آماری و فرضیات خود بود . همچنین او در این مدت فرصت مناسبی برای اجرای ایده های خود نیافت بنابراین به انتظار نشست. مزایا ومحدودیت های SIT این روش کنترلی نیز مانند هرروش کنترلی دیگردارای مزایا و معایبی می باشد . محدودیت های آن عبارتند از: 1- بسیاری از حشرات در اثر تابش اشعه در دزهای پایین باروری خود را حفظ کرده وعقیم نمی شوند . بدیهی است تابش در مقادیر بالاتر باعث مرگ آنها می گردد . 2- بسیاری از حشرات را نمی توان در شرایط آزمایشگاهی وروی غذای مصنوعی به تعداد زیاد پرورش داد . 3- شرایط جغرافیایی واکولوژیکی محل های زندگی بسیاری از حشرات، مانع استفاده از این روش در مبارزه با آنها می شود . به عنوان مثال برخی از حشرات دارای گسترش جغرافیایی بسیار وسیعی می باشند ودر نتیجه رهاسازی نرهای عقیم در این قبیل نواحی عملا غیر ممکن می گردد . 4- این روش مبارزه ازتنها روش هایی است که می تواند یک گونه حشره آفت را تا مرز نابودی 100 درصد پیش ببرد و این نکته از نظر علم اکولوژی غیر قابل قبول است چون این علم نابودی یک گونه جانوری در طبیعت را باعث اختلال در اکوسیستم می دانند . مهمترین مزایای SIT عبارتند از: 1- SIT یک روش منطقی وامن محیطی است که تکنولوژی هسته ای راه به عنوان ابزاری برای کنترل آفات در نظر می گیرد . 2- SIT وقتی از دیگر روش های کنترلی پیشی می گیرد که می تواند با ارائه یک فرمول نهایی میزان جمعیت آفت وخسارت ناشی از آن را به حد صفر برساند. فقط ترکیبی از چندین روش کنترلی در مدیریت تلفیقی آفات می تواند به کاهش اساسی یا ریشه کنی آفات منجر شود . 3- SIT به عنوان یک روش دوست دار محیط شناخته شده است زیرا هیچ گونه آلودگی در محیط زیسته ایجاد نکرده وتاثیری روی دشمنان طبیعی آفت وسایر حشرات غیر هدف ندارند . 4- عامل تنوع و توسعه کشاورزی در بخش های زیادی از جهان می شود
نویسنده: شایان فغانی |
پنج شنبه 89 مرداد 7 ساعت 3:16 صبح
|
|
نظرات دیگران نظر
|
واژگان عمومی گیاهپزشکی
# پاتولوژی گیاهی: (Plant Pathology ) پاتولوژی گیاهی به علم مطالعهی بیماریهای گیاهی گفته میشود، این علم عوامل بیماریزا، چگونگی ایجاد بیماری، چگونگی فعل و انفعلات، ارتباط میان گیاه میزبان و عوامل تولیدکنندهی بیماری آن و درنهایت روشهای مبارزه با آنها را مورد بررسی قرارمیدهد. #بیماریشناسی گیاهی: (phytopathology ) علم مطالعهی بیماریهای گیاهان، شناسایی، مطالعه و مبارزه با عوامل زیانآور به گیاه و فرآوردههای گیاهی و آثار ناشی از این عوامل. #بیماری فیزیولوژیکی: (physiological disease) هرگونه اختلال در فیزیولوژی گیاه که عامل آن موجود زنده نباشد مانند اختلال ناشی از کمبود مواد غذایی، سرمازدگی و آلودگی هوا. بدیهی است همه بیماریها جنبه فیزیولوژیکی دارند ولی اصطلاح دربیماری فیزیولوژیکی اغلب به معنایی است که دربالا آورده شده #بیمارگر: (Pathogen) پاتوژنها به دو گروه زنده Animate و غیرزنده Inanimate تقسیمبندی میشوند که عامل تولید بیماری هستند. #پارازیتیسم: (Parasitism) رابطهی میان انگل و میزبان که دراکثر مواقع به ضرر میزبان تمام میشود. #پارازیت: (Parasit) یا انگل به موجودی گفته میشود که حداقل یک قسمت از چرخهی زندگی خود را داخل یا روی موجود زندهی دیگر که به آن میزبان یا host گفته میشود به سرمیبرد و تمام یا قسمتی از موادغذایی موردنیاز خود را از آن موجود کسب کند. #انگلهای اجباری: (Obligate Parasite) یعنی برخی از پاتوژنها مانند ویروسها، نماتدها و عدهای از قارچها برای تغذیه و تکمیل چرخهی زندگی خود، وابستگی کامل به سلول زندهی میزبان دارند و درمحیط غذایی غیرزنده قادر به رشد نمیباشند. ? ساپروفیت اجباری: (Obligate Saprophyte) قادر به تغذیه از سلول زنده نمیباشند بلکه موادآلی موردنیاز خود را از منابع غیرزنده یا بقایای پوسیده تامین میکنند مانند باکتریها، مایکوپلاسماها و بسیاری از قارچها که قادرند هم از سلول گیاهی و هم درمحیط غیرزنده رشد کنند. ? دورهی بیماری: فواصلی که درتوسعهی یک بیماری رخ میدهند را دوره یا چرخهی بیماری مینامند که شامل مراحل زیراست: ? تلقیح: (Inoculation) عبارت از تماس عامل بیماریزا با گیاه است. عامل بیماریزا را مایهی تلقیح میگویند. ? رخنه: (Penetration) رخنه عبارت از ورود عامل بیماریزا مستقیم یا از منافذ طبیعی و زخمها به داخل میزبان صورت میگیرد. قارچها، نماتدها و گیاهان گلدار انگل میتوانند به داخل گیاه نفوذ کنند. محل تماس قارچ با سطح گیاه کمی متورم شده و آپرسوریوم (Appresorium) تشکیل میشود ازمحل آپرسوریوم یک هیف ظریفی به نام میخ رخنه خارج شده و به کمک آن وارد گیاه میشود. گیاهان انگل گلدار نیز آپرسوریوم و میخ رخنه تولید میکنند. تمام باکتریها و بسیاری از قارچها توسط روزنههای هوایی، آبی، عدسکها و زخم وارد گیاه میشوند ویروسها و بعضی از باکتریها و پاتوژنهای دیگر میتوانند توسط نیش حشرات به داخل بافت میزبان رخنه کنند. ? عفونت: (Infection) عفونت مرحلهای است که پاتوژن درداخل میزبان با سلولهای حساس ارتباط برقرارکرده، غذای خود را ازآنها جذب میکند. گیاه دراین مرحله مکانیسم دفاعی مختلفی ازخود آشکار میسازد. ? دورهی نهفتگی بیماری:(Latent Period) مدت زمان بین تلقیح تاظهور علایم بیماری را دورهی نهفتگی یا کمون میگویند. ? تهاجم: (Invasion) دراین مرحله عوامل بیماریزا بهصورتهای گوناگون و به درجات متفاوت در بافت میزبان خود پخش میشوند. ? تولیدمثل: (Reproduction) نحوهی تولیدمثل درانگل متفاوت است. باکتریها بهصورت تقسیم دوتایی سلول و بهندرت ازطریق جنسی تکثیر میشوند. قارچها ازطریق تولید اسپورهای جنسی و غیرجنسی و میکوپلاسماها، پروتزوآها با تقسیم ساده تکثیر میشوند ویروسها و ویروئیدها ازطریق همانندسازی (replication) با استفاده از تقسیم سلول، نماتدها با تخمگذاری و گیاهان گلدار انگل با تولید بذر تولیدمثل میکنند. ? انتشار پاتوژن: (Transmission) انتشار انگلها مانند زئوسپورهای قارچ، باکتری، نماتد میتوانند مسافت کوتاهی را طی کنند اما دراکثر مواقع انگلها به صورت غیرفعال توسط باد، باران، حشرات، آب آبیاری، بذر، غده و نشاءهای آلوده، جانوران و ادوات کشاورزی و باغبانی انتشار پیدا میکنند. ? زمستان گذرانی: (Over wintering) انگلهای گیاهان چندساله زمستان را در گیاهان میگذرانند. قارچهایی که انگل گیاهان یکساله هستند ممکن است زمستان را به شکل اسپور، میسلیوم درحالت خواب، اسکلرت (سختینه) درروی بقایای گیاهی و یا دربذر و غده سپری کنند، باکتریها نیز درداخل بذر، غده، گیاهان آلوده و خاک زمستان را میگذرانند. نماتدها در بیشتر مواقع بهصورت تخم درخاک و یا بهندرت بهشکل لارو در بذر زمستان گذرانی میکنند. ویروسها در حشرات ناقل، گیاهان میزبان، بذر و غده زمستان را میگذرانند... ? بیرنگی: (etiolation) ازبین رفتن رنگ سبز گیاه به علت رشد درتاریکی یا دراثر مواد تولید شده در میکروارگانیزمها ? سبزردی یا کلروز: (chlorosis) به از بین رفتن جزئی یا کلی رنگ سبز اندامهای گیاهی دراثر کمبود موادغذایی یا حملهی پاتوژنها با وجود نور کافی گفته میشود. کلروز با برطرف شدن عامل آن محو شده و گیاه رنگ طبیعی خود را به دست میآورد. ? ملانوز: (melanose) به قهوهای یا سیاه شدن غده و اندامهای گوشتی میگویند، این بیماری دراثر کمبود اکسیژن پدید میآید. ? موزائیک: (mosaic) ایجاد لکههای زرد در پیکرهی سبز پهنک را موزائیک مینامند که از بیماریهای ویروسی است. ? پلاسیدگی: (wilting) درگیاهانی دیده میشود که ریشه یا آوندهایشان مورد حمله قرارگرفته باشند. ? لکهدارشدن برگ و میوه: بسیاری از انگلها تولید لکه دربرگ و میوه میکنند. اندازه، شکل، رنگ، لکهها میتواند درتشخیص بیماری مهم باشد. ? ریزش اندامهای گیاهی: ریزش برگ، گل، جوانه، میوه در صورتی که غیرطبیعی و ناشی ازبیماری است که بیاندازه باشد. ? نانیسم: (nanisme) نانیسم یا کوتولگی اندامهای گیاهی دراثر کاهش تعدادی از سلولهای گیاهی هیپوپلازی (hypoplasia) و یا کوچک شدن اندازهی سلولها هیپوتروفی (hypotrophy) پدید میآید. ? ژیگانتیسم: (gigantism) عبارت از رشد بیاندازهی اندامهای گیاهی دراثر افزایش تعداد سلولها هیپرپلازی (hyperplasia) و یا رشد بیاندازهی سلول هیپرتروفی (hypertrophy) میباشد. ژیگانتیسم در اثر افزایش ازت خاک، عوامل نامساعد محیط، بیماریهای باکتریایی و... بوجود میآید. ? عدم تقارن دربرگ: با ازبین رفتن تقارن بین دوقسمت پهنک بوجود میآید. ? جارویی شدن: شاخهها از فواصل نزدیک بهم رشد کرده، شکل جارو به خود میگیرند. ? روزت: (rosette) فاصلهی میان گره هاکم شده و برگها بهصورت کپهای مانند گلبرگهای گل سرخ شده. ? تاولی شدن: بافت میان رگبرگها رشد فوق العادهای پیدا کرده و در روی پهنک به شکل تاول ظاهر میشود. ? غده یا گال (سرطان): دراثر تحریک سلولها وعمل هیپروتروفی یا هیپرپلازی بوجود میآید. ? تغییراستحکام بافت گیاهی: دراثر بیماری ممکن است بافت گیاهی استحکام خود را ازدست داده، پوسیده شود. ? نکروز: (necrosis) نکروز دراثر مرگ سلولهای گیاه بوجود میآید که بهصورت بافت مرده یا لکهی قهوهای خشک ظاهر میشود. ? بلایت یا بادزدگی: (blight) مرگ سریع برگ، جوانه، شاخه و اندام گیاهی میگویند. ? شانکر: (canker) به ناحیهی مرده نکروتیک فرورفته با حاشیهی مشخص در پوست ریشه، تنه یا شاخه میگویند. ? مرگ سرشاخه: (dieback) مرگ سریع سرشاخهها از انتها به پائین گسترش مییابد. ? آنتراکنوز: (anthracnose) به لکههای زخم مانند نکروتیک روی برگ، ساقه، میوه یا گل میگویند. ? جرب:(scab) لکههای موضعی روی برگ، میوه، غده و یا سایرقسمتهای گیاه که بهطور عمده کمی برجسته یا فرورفته بوده و ترک خورده نیز میباشند. ? وارت: (wart) زگیل ? زنگ: (rust) تاولهای شبیه به زنگ آهن درروی برگ و یا سایر اندامهای هوایی گفته میشود. ? سفیدک: (mildew) لکههای زرد یا نکروتیک (خشک) روی برگ، ساقه و میوه اند که بهطورمعمول با ریسه یا اندامهای بارده قارچ همراه هستند. ? لکه: (blotch) قسمتهای نسبتاً وسیع ونامنظم تغییر رنگ یافته یا مرده روی اندامهای گیاه ? مومیایی: (mummy) میوهای که براثر حملهی قارچ پوسیده و سپس چروکیده و خشک شده باشد. ? سیاهک: (smut) بیماری ناشی از قارچهای راستهی Ustilaginales ? پژمردگی: (wilt) پلاسیدگی یا ازبین رفتن شادابی گیاه براثر کمبود یا ازدست دادن آب، پژمردگی ممکن است براثر اختلال درانتقال یا جذب آب. ? زردی: (yellows) اصطلاحی برای توصیف بیماریهای گیاهی که نشانهی عمده و شهود آنها زردی است. ? هوازی: (aerobe) موجود زندهای که برای فعالیت و رشد نیاز به اکسیژن دارد. ? بیهوازی: (anaerobe) موجود زندهای که درنبود اکسیژن (O?) آزاد، فعالیت و رشد میکند. ? غیرزنده: (a biotic) واژهای برای توصیف بیماریهایی که براثر عوامل غیرزنده بوجود میآید. ? آفلاتوکسین:(Aflatoxin) زهرابهای که قارچ Aspergillus و برخی دیگر از قارچها تولید میکنند و برای انسان و حیوان زیانآور است. ? باکتری: (bacterium) موجود زندهی پروکاریوت و معمولاً تک سلولی با دیوارهی مشخص که تکثیرآن به روش تقسیم دوتایی انجام میشود. ? بیماری باکتریایی: (bacteriosis) هرنوع عفونت یا بیماری که عامل آن باکتری باشد. ? تشخیص: (diagnosis) شناسایی بیماری، اختلال یا عارضه و نیز شناسایی عامل آنها. ? خفتگی: (dormancy) حالت غیرفعال موجودات زنده براثر شرایط ? دوز: (dose) ?) میزان آفتکش درواحد سطح حجم یا وزن ?) مقدار بیمارگر که برای مایهزنی به کار میرود. ? گیاه تله: (decoy crop) گیاهی زراعی که به منظور جلب بیمارگر و کاهش جمعیت آن کشت میشود کاهش جمعیت بیمارگر از طریق حذف گیاه تله انجام میشود. ? گردپاشی: (dusting) پاشیدن آفتکشها به صورت گرد. ? اپی فیت: (epiphyte) موجود زندهای که بدون داشتن رابطهای انگلی روی سطح گیاه به سرمیبرد. ? قارچ: (fungus) موجود زندهای با هستهی حقیقی که اندام رویشی آن معمولاً به شکل ریسه است و موادغذایی خود را ازطریق جذب گرفته و تولیدمثل آن با تشکیل هاگهای جنسی، غیرجنسی یا هردو است. ? زیستگاه: (habitat ) محل طبیعی زندگی موجود زنده ? دامنهی میزبانی: (host range) مجموعهی میزبانان یک بیمارگر که به طورطبیعی شناخته شده و یا به طورآزمایشی تعیین شده باشد. ? ریسه: (hypha ) رشتهای لولهای شکل که واحد ساختمانی اغلب قارچها است. ? میسلیوم: (mycelium ) توده ریسه (hyphae) قارچها ? قارچشناسی: (mycology) علم مطالعه قارچها ? میکوپلاسمایی: (mycoplasma) موجودات شبیه باکتری ولی بدون دیواره یاخته ? نماتد: (nematode) جانورکرمی شکل یا نخ مانند از شاخهی Nematoda که ممکن است انگل گیاه یا حیوان باشد و بهطور آزاد درآب یا خاک زندگی میکند. ? نماتدشناسی: (nematology) علم مطالعهی نماتدها ? پاتووار: (pathovar) زیرگونهای از باکتری که ازلحاظ دامنهی میزبانی متمایز باشد. ? پاتوتیپ: (pathotype) زیرگونهای از بیمارگر که ازلحاظ بیماریزایی (بهویژه دامنهی میزبانی) متمایز باشد. ? سختینه: (sclerotium) اندامی سخت، فشرده و مقاوم دربرابر شرایط نامساعد محیط که میتواند زمانی طولانی به حالت غیرفعال باقی بماند و پس از مساعد شدن شرایط جوانه زند. ? تنش: (stress) اثر نامساعد محیط خارج روی گیاه وبیماری ? استایلت: (stylet) قطعات دهان دراز، باریک و توخالی برخی حشرات و نماتدها برای سوراخ کردن بافت میزبان و کشیدن مواد غذایی ازآن. ? همزیستی: (symbiosis) زندگی دوموجود زنده غیرمشابه باهم به نحوی که این نوع زندگی برای هر دومفید باشد. ? تحمل: (tolerance) نوعی واکنش درمقابل بیمارگر که درآن گیاه آلوده میشود ولی خسارت چندانی نمیبیند یا نشانههای شدیدی درآن به وجود نمیآید. که درواقع تحمل نوعی پذیرندگی است. ? ویروسشناسی:(virology) علم مطالعهی ویروسها ? پرآزاری: (virulence) شدت بیماریزایی بیمارگر زهرابه: (toxin) 1) ترکیباتی که بهوسیلهی بیمارگر تولید و موجب بروز تمام و یا قسمتی از نشانههای بیماری درگیاه میشود. 2) هرگونه ترکیبی که ازموجودی تولید میشود و برای برخی موجودات دیگر زیانآور است.
نویسنده: شایان فغانی |
پنج شنبه 89 مرداد 7 ساعت 3:4 صبح
|
|
نظرات دیگران نظر
|
آترازین چیست ؟
آترازین علف کشی است که به صورت انتخابی رشد علف هرزهای با برگ پهن را کنترل میکند مانندvelvetleaf,pig weed, cochlebur و برخی از علفهای هرز معین در مزارع غلات وذرت . کنترل انتخابی به این معناست که برخی از علفهای هرز معین و گزینش شده کنترل شده و رشد انها متوقف می شود که البته این امر بایستی با کمترین میزان خسارت به گیاهان مفید باشد که معمولا همان غلات می باشند .غلات و ذرت نسبت به اترازین مقاومت خوبی نشان می دهند. در سال 1959 اترازین به عنوان یک علف کش کنسانس پذیرفته شد و این ماده همچنان به صورت گسترده استفاده می شود چرا که با کارایی خوب وصرفه خوب اقتصادی بسیاری از علفهای هرزه را مهار می کند استفاده از این علف کش می تواند با استفاده از متدهای جدید کشاورزی و پرورش غلات وذرت کاهش یابد . اترازین یک علف کش با فرمول شیمیایی : 2-chloro-4-ethylamino-6-isopropylamino-1-3-5-triazinre یکی از پر مصرف ترین علف کشها در شمال امریکا ست تنها در امریکا بیش از 50 میلیون کیلو گرم از این ماده استفاده می شود که جهت سم پاشی 25 میلیون هکتار است پس مانده های این علف کش در ابهای زیر زمینی و همچنین رودخانه ها به عنوان dealkylationیافت می شوند . نیمه عمر اترازین در خاک حدود 4 روز است ولی این مقدار به طور معمولی می تواند تا 385 روز در مناطق خشک و شنی افزایش یابد .در اب خالص نیمه عمر اترازین 3 روز است .این نیمه عمر در اب دریا 30 روز است ودر ته نشینهای دریایی 35 روز و در حیوانات مهره دار کمتر از 72 ساعت است .
نویسنده: شایان فغانی |
سه شنبه 89 مرداد 5 ساعت 4:48 صبح
|
|
نظرات دیگران نظر
|